10
02

24

1403 مهر 27

2024 Oct 18

تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد ؟

  تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) چیست و چه کاربردی دارد؟

سرمایه گذاری در بورس یکی از راه‌های افزایش دارایی، متناسب با افزایش تورم است اما احتمالاً این دغدغه برای اکثر فعالان بازار سرمایه وجود دارد که چگونه در بازار بورس، سهام خوب را شناسایی کنند تا با یک سرمایه‌گذاری مطمئن به بازدهی مطلوب برسند. برای سرمایه گذاری در بورس، باید اطلاعات کافی درباره روش‌های سرمایه‌گذاری، بازارها و ابزارهای مختلف کسب کنیم.

توجه داشته باشید که جستجوی اخبار و اطلاعات به ‌تنهایی برای انجام یک سرمایه‌گذاری هوشمندانه در بازار بورس، کافی نیست. این اطلاعات باید مورد بررسی قرار گیرد و وضعیت بازار و سهام به‌ درستی ارزیابی شود تا بتوان انتخاب‌های بهتری در فرآیند تصمیم‌گیری داشت. تحلیل بنیادی Fundamental Analysis و تحلیل تکنیکال Technical Analysisدو بازوی قدرتمند در بازار بورس هستند که با استفاده از آن‌ها می‌توانیم نگرش صحیحی نسبت به بازار بورس داشته باشیم و آن را به دقت ارزیابی کنیم. برای درک بهتر این مساله که تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی دارد؟ با ما در این مقاله همراه باشید

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental Analysis) روشی است که با استفاده از آن، افراد می‌توانند ارزش ذاتی اوراق بهادار را با عوامل مختلف اقتصادی و مالی محاسبه کنند. تحلیل بنیادی هر عاملی را که بر ارزش سهم تأثیر می‌گذارد در نظر می‌گیرد. در تحلیل بنیادی، از عوامل اقتصاد کلان مانند شرایط اقتصادی و وضعیت سایر بازارها تا عوامل اقتصاد خرد مانند عملکرد مدیریت شرکت، مورد توجه قرار می‌گیرد. اما هدف از تحليل فاندامنتال چیست؟

هدف نهایی تحلیل بنیادی یا تحليل فاندامنتال Fundamental Analysis این است که سرمایه‌گذار بتواند با توجه به قیمت فعلی سهم، به این نتیجه برسد که سهم بیش از ارزش خود قیمت‌گذاری شده است یا ارزشی کمتر از قیمت بازار دارد. همه تحلیل‌گران تلاش می‌کنند تا با استفاده از عوامل خرد و کلان به قیمت واقعی سهم دست یابند. آن‌ها وضعیت کلی اقتصاد مانند نرخ بهره، وضعیت صنعت و شرکت‌ها را در نظر می‌گیرند، سپس به ارزیابی اوراق بهادار مورد نظر خود بپردازند. درآمد، دارایی، فروش، بازدهی، بدهی، حاشیه سود و رشد در آینده، عواملی هستند که برای تخمین ارزش و پتانسیل رشد شرکت مورد توجه قرار می‌گیرند. همه این اطلاعات در صورت‌های مالی یک شرکت در دسترس است. تحلیل فاندامنتال می‌تواند علاوه‌بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورد استفاده قرار گیرد.

تحلیلگر بنیادی کیست؟

تحلیلگر بنیادی کسی است که ارزش ذاتی سهام یا هر نوع دارایی دیگر را از طریق مطالعه و بررسی عوامل خرد و کلان اقتصادی و غیراقتصادی از جمله مدیریت شرکت، صورت‌ها و نسبت‌های مالی، وضعیت کلی اقتصاد کشور و وضعیت صنایع مختلف تعیین می‌کند. این دسته از تحلیل‌گران، اخبار و اطلاعات منتشر شده را از نظر تاثیر منفی یا مثبت بر قیمت سهام شرکت، بررسی می‌کنند و با توجه به آن عکس‌العمل مناسب (خرید، فروش یا انتظار) نشان می‌دهند. تحلیلگران بنیادی معتقدند قیمت بازار یک سهم، ممکن است با ارزش واقعی آن متفاوت باشد. هدف آن‌ها شناسایی فرصت‌های کسب سود یا شرایط زیان‌آور، از طریق ارزیابی ارزش ذاتی و مقایسه آن با قیمت روز سهام است.

تحلیلگر فاندامنتال فردی است که به بررسی دارایی‌ها، بدهی‌ها، فروش، ساختار سرمایه شرکت، سهم از بازار، عملکرد مدیریت و مقایسه آن با سایر شرکت‌های مشابه می‌پردازد و در نهایت ارزش واقعی سهام را تخمین می‌زند. در این بررسی عوامل خرد و کلان اقتصادی و غیراقتصادی نیز ارزیابی می‌شوند. کاری که یک تحلیلگر انجام می‌دهد، این است که علت و چرایی تغییرات قیمت را کشف می‌کند. درباره تفاوت‌های تحلیلگران بنیادی و تکنیکال هم باید گفت، تحلیلگر بنیادی معتقد است با مطالعه و بررسی عواملی چون عواید، محصولات، عملکرد مدیریت، صورت‌های مالی و سایر عوامل بنیادی می‌توان ارزش حقیقی دارایی را به‌دست آورد. در مقابل تحلیلگران تکنیکال با استفاده از ابزارهای فنی مختلف مانند نمودارها، ارزش دارایی را برآورد می‌کنند. این گروه معتقدند تحلیل‌ بنیادی روشی‌ طولانی و دشوار است که برای سرمایه‌گذاران با دیدگاه بلند مدت کاربرد بیشتری دارد.

چه زمانی بهتر است از تحلیل بنیادی استفاده کنیم؟

تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی است که با استفاده از آن می‌توانید نظارت کاملی بر اطلاعات شرکت‌های بورسی داشته باشید. همچنین می‌توانید عواملی مانند وضعیت مالی و سودآوری شرکت، محصولات تولیدی، رقبا، چشم‌انداز آینده، قدرت نام تجاری، تیم مدیریتی و را مورد بررسی قرار دهید. تحلیل فاندامنتال وقت و انرژی زیادی طلب می‌کند، بنابراین برای زمانی مناسب است که افق سرمایه‌گذاری ما بلندمدت باشد. به طور مثال افرادی که می‌خواهند بیش از یک سال سهمی را نگه دارند، بهتر است رویکرد بنیادی داشته باشند.

اهداف تحلیل بنیادی

پیش از پرداختن به اهداف تحلیل بنیادی، ذکر این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در تحلیل بنیادی، اقتصاد و بازار (با توجه به عوامل کلان تاثیرگذار بر آن‌ها) به عنوان یک کل بررسی می‌شوند. در ابعاد محدودتر، صنایع و بخش‌های مختلف بر اساس عوامل تاثیرگذار و چشم‌انداز آینده، بررسی می‌شوند. در حوزه تخصصی و کوچک‌تر، به بررسی شرکت‌های موجود در صنعت و تجزیه و تحلیل صورت‌ها و نسبت‌های مالی مختلف در آن‌ها می‌پردازند. حال به سراغ اهداف تحلیل فاندامنتال می‌رویم. هدف تحلیل بنیادی یافتن ارزش ذاتی یک دارایی است. همانطور که می‌دانیم ارزش ذاتی یک دارایی با ارزش بازار (ارزشی که در حال حاضر در بازار مورد معامله قرار می‌گیرد) متفاوت است. هدف کشف قیمت واقعی سهام یا دارایی و بررسی میزان تفاوت آن با ارزش مورد معامله است. اگر ارزش بازار یک سهم بیش از ارزش واقعی آن باشد، تحلیل فاندامنتال می‌گوید سهام با ارزشی بیشتر از آنچه واقعیت دارد معامله می‌شود و تصمیم به فروش آن منطقی است. اما اگر ارزش ذاتی از ارزش بازار بیشتر باشد، سهم با قیمتی کمتر از ارزش واقعی معامله می‌شود و در این زمان تصمیم به خرید مناسب است.

از دید کلی تر اهداف تحلیلگران بنیادی را می‌توان در ۳ دسته جای داد:

  • تعیین ارزش فعلی سهام یا دارایی مورد نظر، پیش‌بینی روند آینده آن و مقایسه ارزش واقعی با ارزش مورد معامله
  • ارزیابی و بررسی عملکرد شرکت‌ها
  • ارزیابی عملکرد داخلی شرکت و ریسک‌های سرمایه‌گذاری در آن

مزایا و معایب تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی بازار سهام، مزایای بسیار زیادی دارد که تا اینجا به بعضی از آن‌ها اشاره کردیم و در ادامه نیز درباره دیگر نقاط قوت این روش تحلیلی بیشتر صحبت خواهیم کرد. ضمن اینکه این روش نقاط ضعفی هم دارد که به آن‌ها نیز اشاره می‌کنیم

مزایای تحلیل بنیادی

  • تحلیل بنیادی برای انجام سرمایه‌گذاری با دید بلند‌مدت کارایی مناسبی دارد.
  • این شیوه تحلیل با تکیه بر اطلاعات مالی شرکت‌ها و رخدادهای واقعی، بینش صحیحی از شرکت‌های ارزشمند ارائه می‌دهد.
  • تحليل فاندامنتال، محرک‌های کلیدی درآمد و سود شرکت‌ها را بررسی می‌کند و دیدگاه تحلیلی جامعی به سرمایه‌گذاران می‌دهد.
  • تحلیل فاندامنتال به دلیل تفکیک صنایع مختلف، درک مناسبی از گروه‌بندی سهام شرکت‌های متعدد با توجه به حوزه فعالیت‌شان به سرمایه‌گذاران می‌دهد. از آنجا که سهام شرکت‌ها عموماً حرکت‌های گروهی دارند، این شیوه، نگرش صحیحی به سرمایه‌گذار خواهد داد.

معایب تحلیل بنیادی

  • این شیوه تجزیه و تحلیل، بینش صحیح و کاملی از وضعیت اقتصاد، صنایع و شرکت‌ها به دست می‌دهد. اما گاه این بررسی آنقدر زمان‌بر می‌شود که ممکن است نتیجه تحلیل تهیه شده، به دلیل گذشت زمان منسوخ شود.
  • در تعیین ارزش ذاتی سهام، مفروضات و ضرایب خاصی که تاثیر عوامل مورد بررسی را نشان می‌دهد، دخالت دارند. این مفروضات و ضرایب در روش‌های مختلف ارزش‌گذاری متفاوت هستند و کاملاً تحت تاثیر نگرش تحلیل‌گر قرار دارد. بر همین اساس اکثر تحلیل‌گران بنیادی با تغییر این مفروضات، ارزش‌گذاری دارایی را در حالت‌های متعدد شامل خوش‌بینانه و بدبینانه مطرح می‌کنند.
  • برخی از تحلیلگران گرایش خود به خرید یا فروش را در تحلیل تاثیر و سرمایه‌گذاران را به سمت خاصی سوق می‌دهند. در شیوه تحلیل فاندامنتال حجم بسیار زیادی از اطلاعات جمع‌آوری می‌شود که این امر به زمان و نیروی زیادی نیاز دارد.
  • تحلیل بنیادی در کوتاه مدت معمولاً تاثیر گذار نیست و برای سرمایه‌گذاری میان مدت و بلند‌مدت کارایی بیشتری دارد.

شاخص‌های مهم تحلیل فاندامنتال چه هستند؟

1-درآمد به ازای هر سهم (EPS)

یکی از شاخص های برتر تحلیل بنیادی ( Fundamental Analysis ) بخشی از سود یک پروژه است که به هر سهم از سهام آن اختصاص می‌یابد و اساساً درآمد خالص نهایی است که بر اساس هر سهم تعیین می‌شود. افزایش EPS نشانه خوبی برای سرمایه‌گذاران است؛ زیرا به این معنی است که ارزش سهام آنها احتمالاً بیشتر از موقعیت فعلی استشما می‌توانید سود هر سهم یک شرکت را با تقسیم سود کل آن بر تعداد سهام موجود محاسبه کنید. به عنوان مثال اگر شرکت سود ۳۵۰ میلیون دلاری را گزارش کند و ۱۰۰ میلیون سهم وجود داشته باشد، EPS  آن ۳.۵ دلار گزارش می‌شود.

2- نسبت قیمت به درآمد(P/E)

نسبت قیمت به درآمد، رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن را اندازه‌گیری می‌کند. این به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تعیین کنند آیا قیمت این سهام نسبت به سایر سهام در همان بخش کمتر یا بیشتر از ارزش واقعی آن سهم است. از آنجایی که نسبت P/E نشان می‌دهد که بازار حاضر است برای یک سهام بر اساس درآمدهای گذشته یا آینده آن وضعیتی را در نظر بگیرد، سرمایه‌گذاران به سادگی نسبت P/E یک سهام را با رقبای آن و استانداردهای صنعت مقایسه می‌کنند. نسبت P/E کمتر به این معنی است که قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد پایین است که برای سرمایه‌گذاران مطلوب است.

نسبت قیمت به سود از تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود شرکت به ازا هر سهم محاسبه می‌شود. به عنوان مثال اگر قیمت سهام شرکتی در حال حاضر به ازای هر سهم ۷۰ دلار با سود ۵ دلار به ازای هر سهم فروخته شود، نسبت P/E برابر با ۱۴ است (۷۰ دلار تقسیم بر ۵ دلار).

دو نوع اصلی نسبت PE وجود داردنسبت PE آینده نگر (یا پیشرو) و گذشته نگر (یا دنباله رو). تفاوت بین این دو مربوط به نوع درآمدی است که در محاسبه‌ی آن‌ها استفاده می‌شود. اگر سود پیش‌بینی‌شده (آینده) یک ساله به عنوان مخرج در محاسبه استفاده شود، نتیجه یک نسبت PE آینده‌نگر است. در حالی که اگر از درآمدهای ۱۲ ماهه پایانی استفاده شود، در نتیجه نسبت PE  گذشته نگر را محاسبه خواهید کرد.

3-رشد درآمد پیش بینی شده (PEG)

نسبت P/E یک شاخص تحلیل فاندامنتال یا بنیادی خوب است اما با در نظر گرفتن این واقعیت که شامل رشد درآمدهای آتی نمی‌شود، تا حدودی محدود است. PEG این را با پیش بینی نرخ رشد سود یک ساله سهام جبران می‌کند. تحلیلگران می‌توانند نرخ رشد آتی یک شرکت را با مشاهده نرخ رشد تاریخی آن تخمین بزنند. این روش تصویر کامل‌تری از ارزش‌گذاری سهام ارائه می‌دهد. برای محاسبه رشد سود پیش‌بینی شده، نسبت P/E را بر نرخ رشد ۱۲ ماهه شرکت تقسیم کنید. درصد در نرخ رشد در محاسبه حذف می‌شود.

قاعده کلی این است که وقتی PEG سهام بالاتر از ۱ باشد، ارزش‌گذاری آن بیش از حد در نظر گرفته می‌شود. در حالی که اگر زیر ۱ باشد، ارزش آن کمتر از میزان واقعی تلقی می‌شود.

4-جریان نقدی آزاد (FCF)

به عبارت ساده‌تر، جریان نقدی آزاد، وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینه‌های عملیاتی و مخارج سرمایه‌ای یک شرکت باقی می‌ماند. پول نقد برای گسترش و بهبود یک تجارت بسیار مهم است. شرکت‌هایی با جریان نقدی آزاد بالا می‌توانند ارزش سهامداران را بهبود بخشند، نوآوری‌ کنند و بهتر از همتایان خود با نقدینگی کمتر از رکود جان سالم به در ببرند. بسیاری از سرمایه گذاران FCF را به عنوان یک شاخص اساسی می‌دانند زیرا نشان می‌دهد که آیا یک شرکت هنوز پول نقد کافی برای پاداش دادن به سهامداران خود از طریق سود سهام پس از عملیات تامین مالی و هزینه‌های سرمایه را دارد یا خیر.

FCF به عنوان جریان نقدی عملیاتی منهای مخارج سرمایه (CAPEX) همانطور که در صورت جریان نقدی ثبت می‌شود، به همان شکل محاسبه می‌شود. همچنین می‌توان از صورت سود و زیان به عنوان سود خالص عملیاتی پس از مالیات (NOPAT) به اضافه استهلاک، منهای سرمایه در گردش و مخارج سرمایه (CAPEX) استنباط کرد. عبارت و فرمول‌های زیر را بررسی کنید. ما FCF  را برای شما محاسبه می‌کنیم:

 

NOPAT = EBIT مالیات-

NOPAT = 1105 – ۳۳۲ = ۷۷۴

 FCF = NOPAT + استهلاک – ( CAPEX سرمایه در گردش و )

FCF = 774 + 50 – (۱۲۰ + ۳۰) = ۶۷۴

5- نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)

این نسبت همچنین به عنوان نسبت قیمت به حقوق صاحبان سهام نیز شناخته می‌شود. نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شاخص تحلیل بنیادی است که ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه می‌کند. P/B با نشان دادن تفاوت بین ارزش بازار سهام و ارزشی که شرکت در دفاتر مالی خود بیان کرده است، به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا تعیین کنند آیا ارزش سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیش از حد ارزش‌گذاری شده است که با تقسیم آخرین قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت فهرست شده است، محاسبه می‌شود. ارزش دفتری به عنوان بهای تمام شده تمام دارایی‌ها منهای بدهی‌ها محاسبه می‌شود. اگر شرکت منحل شود، ارزش نظری آن شرکت بر اساس مفهوم ارزش دفتری محاسبه می‌شود.

با این حال، نسبت قیمت به ارزش دفتری یک شرکت خاص به تنهایی مفید نیست. یک سرمایه‌گذار باید نسبت P/B یک شرکت را با سایر شرکت‌ها در همان بخش یا صنعت مقایسه کند. تنها در این صورت است که در تعیین اینکه کدام شرکت ممکن است نسبت به سایرین کمتر یا بیش از ارزش‌گذاری شده باشد مفید خواهد بود.

۶- بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)

ROE  که یکی از شاخص های تحلیل بنیادی میباشد، نسبت سودآوری است که نرخ بازدهی را نشان می‌دهد که سهامدار برای بخشی از سرمایه‌گذاری خود در آن شرکت دریافت می‌کند. این نسبت اندازه‌گیری می‌کند که چگونه یک شرکت بازدهی مثبتی را برای سرمایه‌گذاری سهامداران خود ایجاد می‌کند. از آنجایی که سود محرک واقعی قیمت سهام است، تفکیک سود به دست آمده با حقوق صاحبان سهام در واقع یک شاخص بسیار خوب از سلامت مالی یک شرکت و ارزش منصفانه سهام آن است. شما می‌توانید بازده حقوق صاحبان سهام را با تقسیم سود خالص بر میانگین حقوق صاحبان سهام محاسبه کنیدتجزیه و تحلیل DuPont با اضافه کردن چندین متغیر برای کمک به سرمایه‌گذاران برای درک بهتر سودآوری شرکت، محاسبه را بیشتر گسترش می‌دهد. این تحلیل به این مؤلفه‌های اصلی می‌پردازد:

ROA = درآمد خالص / دارایی‌ها، که می‌توان آن‌ها را بیشتر به موارد زیر تقسیم کرد:

حاشیه سود = درآمد/درآمد خالص

نسبت گردش مالی = درآمد / دارایی

اهرم = دارایی / حقوق صاحبان سهام

فرمول گسترش یافته ROE هنگام انجام تجزیه و تحلیل DuPont به شکل زیر است:

ROE = حاشیه سود x نسبت گردش مالی x اهرم

ROE = درآمد خالص / درآمد x درآمد / دارایی x دارایی / حقوق صاحبان سهام

با استفاده از تجزیه و تحلیل DuPont، سرمایه گذار می‌تواند تعیین کند که چه چیزی باعث ROE می‌شود. به نظرشما آیا دلیل آن حاشیه سود بالا و یا نسبت گردش مالی بسیار سریع و یا اهرم بالاست؟

7-نسبت پرداخت سود سهام (DPR)

همانطور که می‌دانید شرکت‌ها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت می‌کنند. اما این نیز مهم است که بدانیم درآمد شرکت تا چه حد از پرداخت سود سهام حمایت می‌کند. این همان چیزی است که نسبت پرداخت سود سهام در مورد آن است. این فاکتور به شما می‌گوید که یک شرکت چه بخشی از درآمد خالص را به سهامداران خود باز می‌گرداند و همچنین چه مقدار را برای رشد، ذخیره نقدی و بازپرداخت بدهی کنار می‌گذارد. DPR با تقسیم کل مبلغ سود سهام بر درآمد خالص شرکت در همان دوره و معمولاً به صورت درصد سالانه محاسبه می‌شود.

۸- نسبت قیمت به فروش (P/S)

نسبت قیمت به فروش یک شاخص تحلیل بنیادی است که می‌تواند با استفاده از ارزش بازار و درآمد شرکت به تعیین ارزش منصفانه سهام کمک کند. این نشان می‌دهد که بازار چقدر برای فروش شرکت ارزش قائل است که می‌تواند در ارزش‌گذاری سهام در حال رشدی که هنوز سودی به دست نیاورده‌اند یا به دلیل یک عقب‌گردی موقت، آن‌طور که انتظار می‌رود عمل نمی‌کنند، موثر باشد. فرمول P/S با تقسیم فروش هر سهم بر ارزش هر سهم محاسبه می‌شود. نسبت P/S پایین به عنوان نشانه خوبی از سوی سرمایه‌گذاران تلقی می‌شود. این معیار دیگری است که هنگام مقایسه شرکت‌ها در همان بخش یا صنعت نیز مفید است.

۹- نسبت سود سهام

نسبت سود تقسیمی به میزان پرداختی یک شرکت در هر سال به عنوان سود سهام در نسبت با قیمت سهام آن می‌پردازد. این تخمینی از بازده سود سهام یک سرمایه گذاری است. با فرض اینکه هیچ تغییری در سود سهام وجود نداشته باشد، بازده دارای یک رابطه معکوس با قیمت سهام است. زمانی که قیمت سهام کاهش می یابد بازدهی افزایش می‌یابد و بالعکس. این برای سرمایه گذاران مهم است، زیرا به آن‌ها می‌گوید که از هر دلاری که در سهام شرکت سرمایه‌گذاری کرده‌اند، چه میزان به آن‌ها باز می‌گردد.

نسبت سود تقسیمی به درصد بیان می‌شود و از تقسیم سود سالانه هر سهم بر قیمت فعلی سهم محاسبه می‌شودبه عنوان مثال، ۲ شرکت (الف و ب) سالانه ۳ دلار سود به ازای هر سهم پرداخت می‌کنند. سهام شرکت الف به ازای هر سهم ۶۰ دلار معامله می‌شود، در حالی که سهام شرکت ب با ۳۰ دلار به ازای هر سهم معامله می‌شود. این بدان معنا است که بازده سود سهام شرکت الف ۵%  (۶۰/۳ x 100) و بازده سود سهام شرکت ب ۱۰% (۳۰/۳ x 100) است. به‌عنوان یک سرمایه‌گذار، احتمالاً سهام شرکت ب را به سهام دیگر شرکت الف ترجیح می‌دهید، زیرا بازده سود بیشتری دارد.

۱۰- نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E)

نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام آخرین شاخص تحلیل بنیادی در این فهرست است و رابطه بین سرمایه استقراضی شرکت و سرمایه ارائه شده توسط سهامداران آن را اندازه گیری می‌کند. سرمایه‌گذاران می‌توانند از آن برای تعیین نحوه تامین مالی دارایی‌های شرکت استفاده کنند. نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (D/E) به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا اهرم مالی یک شرکت را ارزیابی کنند و نشان می‌دهد که در صورت مواجهه کسب ‌و کار با مشکلات مالی، چقدر حقوق صاحبان سهام می‌تواند تعهدات را برآورده کند.

شما می‌توانید نسبت را با تقسیم کل بدهی‌ها بر کل حقوق صاحبان سهام محاسبه کنید. ترازنامه تلفیقی را در زیر بررسی کنید که نشان می‌دهد شرکت اپل در مجموع ۲۴۱ میلیارد دلار بدهی (که با رنگ قرمز مشخص شده است) و کل حقوق صاحبان سهام ۱۳۴ میلیارد دلار (با رنگ سبز مشخص شده) ثبت کرده است.

تاثیر تحلیل بنیادی بر سودآوری سرمایه‌گذاران

وقتی افراد با استفاده از تحلیل بنیادی بازار سرمایه، شرکت‌های بورسی و عملکرد دقیق هر یک را بشناسند؛ می‌توانند تصمیم درستی در معاملات خود اتخاذ کنند. همچنین افراد با استفاده از تحلیل بنیادی کمتر دچار اشتباه می‌شوند و در بازارهای منفی ضرر حداقلی را متحمل می‌شوند

اگر از علاقمندان به دنیای بورس باشید، احتمالا بارها نام تحلیل بنیادی به گوش شما خورده است. اما شاید بیشتر شما ندانید که این تحلیل به چه دردی می‌خورد. بسیاری از افراد ناآشنا به بورس، بارها تلاش کرده‌اند که این مفهوم را درک کنند، اما توضیحات منابع آن قدر پیچیده است که نتوانسته‌اند به خوبی با مفهوم تحلیل تکنیکال آشنا شوند. ما در این مطلب این نوع تحلیل را به زبان ساده برای شما بازگو می‌کنیم.

از آن جایی که سود در بازار بورس حول محور بالا و پایین آمدن قیمت‌ها بدست می آید و افراد حاضر در بازار بورس با خرید و فروش سهام در بازه‌های افزایش و کاهش قیمت به سود می‌رسند، پیش بینی قیمت سهام در آینده و تحلیل وضعیت قیمت سهام امری بسیار حیاتی است. به طور کلی دو نوع تحلیل برای شناسایی قیمت سهام در بازار و سودآوری وجود دارد که به آن‌ها تحلیل فاندامنتال (تحلیل بنیادی) و تحلیل تکنیکال(فنی) می‌گویند.

در تحلیل تکنیکال ارزش سهم‌ها را در باز‌ه‌های کوتاه‌مدت اندازه می‌گیرند تا سودآوری مشخص شود. اما تحلیل بنیادی طور دیگری عمل می‌کند. تحلیل بنیادی، یک روش است که به وسیله آن می‌توان اوراق بهادار و سهام را به صورت کلی و جامع تر ارزیابی کرد. استفاده از این روش باعث می‌شود که اشخاص بتوانند هر عاملی که بر ارزش سهام و اوراق بهادار تاثیر می‌گذارد را شناسایی کنند.

یک سرمایه‌گذار می‌تواند با شناسایی عوامل اقتصادی مختلف مانند میزان نرخ بهره، وضعیت عرضه اوراق بهادار و سهام و تغییرات در قیمت و ارزش آن‌ها، تحلیل بنیادی را انجام دهد. پس از انجام این نوع تحلیل، مشخص می‌شود که آیا ارزش سهام از قیمت آن بالاتر است یا نه. در واقع دو نوع قیمت در این نوع تحلیل بررسی می‌شود. اگر ارزش ذاتی و واقعی یک سهم از ارزش قیمت گذاری شده کمتر باشد، می‌توان گفت که حباب منفی در بازار آن سهم وجود دارد. حالت برعکس این وضعیت نیز درست است. 

 

مزایای تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)

تحلیل بنیادی  نسبت به تحلیل تکنیکال، به شما دید جامع‌تری می‌دهد و باعث خواهد شد که به صورت بلندمدت سرمایه گذاری سودمندتری داشته باشید. این تحلیل دید وسیعی در پیش روی شما قرار خواهد داد و اگر قصد دارید به صورت جدی وارد بورس شوید و به یک بازیگر مهم تبدیل شوید، این نوع تحلیل بسیار سودمند خواهد بود.

معایب تحلیل بنیادی

همین مزیت تحلیل بنیادی که به نگاه بلندمدت می‌پردازد، گاهی آن قدر بازه‌ی بزرگی را شامل خواهد شد، که عملا نتایج آن قابل استفاده نیست. همچنین برخی از بازارها، آنقدر عملکرد پیچیده‌ای و بی‌ثباتی در گذر زمان دارند که فقط تحلیل بنیادی را نمی‌توان برای سوددهی در آن‌ها انتخاب کرد و برای ورود به آن‌ها بهتر است که از تحلیل تکنیکال استفاده کرد. یکی دیگر از معایب این نوع تحلیل این است که برای سرمایه گذاری کوتاه مدت چندان مناسب نیست.

علاوه بر مسائل گفته شده، این نوع تحلیل یک عیب بزرگ دیگر نیز دارد و آن این است که این روش تحلیل نیاز به وقت و زمان فراوانی دارد. همین مسئله باعث می‌شود که بسیاری از افراد به علت نداشتن وقت کافی از انجام آن پرهیز کنند.

و اما سخن آخر درباره تحلیل بنیادی

 ما ( مانا بورس ) در این مطلب نگاهی به تحلیل بنیادی انداختیم و دیدیم که این نوع تحلیل چقدر سودمند است. تحلیل بنیادی باعث می‌شود که بتوانید نسبت به بسیاری از افرادی که بدون دانش وارد بازار بورس می‌شوند، جلو بزنید و به راحتی سهامی را بخرید که برای شما سود آوری دارد و یا سهامی را بفروشید که در حال کاهش قیمت و ارزش هستند. تحلیل بنیادی در کنار تحلیل تکنیکال، دو نوع تحلیلی هستند که اگر بتوانید آن‌ها را با هم ترکیب کنید و به خوبی نسبت به هر دوی آن‌ها آگاهی داشته باشید، به سودهای بزرگی دست می یابید.

 

 

نویسنده : مانابورس (تیم تحلیلی بورسی) 08 مرداد 1402
لوگو فوتر